زندگی رسم خوشایندیست
هدیه سادات میرمرتضوی- دیدنشان حالم را خوب میکند خصوصا مواقع دلتنگی. زائرهای امام مهربان را میگویم که همیشه شتابان از کوچههای تنگ دور و بر حرم میآیند. با چادرهای رنگی، لباسهای محلی و لهجههای شیرین. در حال خواندن اذن دخول با چشمهایی اشکی، یا سلام دادن با چمدانی که هنوز گَرد سفر دارد، نانِ داغ به دست برای صرف صبحانهای دستهجمعی در مسافرخانه، در حال گرفتن عکس و یا خواندن مسیرهای مشهد از روی نقشهی دکهی راهنمای زائر و... میدانم آنها هم حسرت حال منِ مجاور را دارند که میتوانم هر لحظه نیت کنم، راهی صحن و سرای امامشان شوم. ولی من هم حال آنها را دوست دارم. وقتی بعد از سفری طولانی، به تپه سلام میرسند و صلوات میفرستند. تپش قلبشان تند میشود و چشمهایشان بارانی. در سوز اول صبح مشهد، راهی مسافرخانه میشوند و هنوز جابجا نشده، پای پیاده، خود را به پابوس آقایشان میرسانند. با بغضی که در گلو میشکند و اشکی که حکایت از فراقی طولانی دارد. همیشه فکر میکردم خودم فقط این حس خاص را نسبت به زوار دارم ولی چند وقت پیش که در جمعی صحبتش شد فهمیدم خیلیها مثل خودم هستند. یکی از دوستان، به شوخی پیشنهاد داد یکبار توی یکی از مسافرخانههای اطراف حرم اتاق بگیریم تا حال زوار را بهتر درک کنیم. آن یکی گفت ساک هم همراهمان باشد و من گفتم سوغاتی هم بخریم. ولی شوخی و جدی، باز فکر نکنم اینها فایدهای داشته باشد. مقام زائر مسافر بودن، نزد امام رضا(ع)، مقام دیگری است!
Design By : Pichak |